به نام خدا
سلام؛
امروز چشم باز کردم دیدم شهر یک دست سفیدپوشه. نمیدونم کی باریده اینهمه، ولی ماشینهای اون سمت خیابون که از پنجرهی آشپزخونه درست وسط کادرند، قدر یک وجب بزرگ زیر برفن. حالا چجوری بریم جشنواره؟!
هرچی به ساعت 4 بعد از ظهر نزدیکتر شدیم، برف تندتر و ماشینها کندتر و ترافیک شدیدتر شد. بنابراین به "در آغوش درخت" نرسیدیم.
به "وابل" هم با نیم ساعت تاخیر رسیدیم، اونم با کلی سرسره بازی و سلام و صلوات، ولی خدا رو هزاران بار شکر که دیر رسیدیم. کاش اصلا از دست میدادیمش و اینقدر غصهی زمان هدررفته رو نمیخوردیم!
هیچ دوست ندارم بیش از این از وابل بگم. حیف وقت!
در عوض امشب یه فیلم خوب دیدم که کل فیلمای جشنواره رو شست و برد. "غریب" کار آقای لطیفی با بازی عالی "بابک حمیدیان" و "پردیس پورابراهیمی" و درخشش "مهران احمدی".
از اون فیلمای پر زحمت و سرشار از طراحیهای عالی صحنه و لباس، با یه داستان خیلی خوب و خوش پایان، که واقعا باید دید.
اول غُرهامو بزنم، بعد میرم سر اصل حرف: با دیدن این فیلم، فکر کردم چقدر خوبه نویسندهها مجبور شن یه کار بیکلام بنویسن. بدون دیالوگ. تماما حرکت و سکون و کنش و واکنش و سکوت و سکوت و سکوت. یکی از بزرگترین ضعفهای فیلمای خوب خصوصا در محتوای دفاع مقدس و شهید و موضوعات مذهبی و ارزشی و اخلاقی، همینه که تمام شعارها و ایدئولوژیهامون میان صاف تبدیل میشن به دیالوگ. سیمرغ بلورین اینگونه شاهکارها تعلق میگیره به کارهای آقای "دهنمکی". ایشون استادبزرگ دیالوگسازی از ایدئولوژیها هستن. حرف و حرف و حرف.
این فیلم هم از این ضعف بینصیب نموند متاسفانه!
اما گذشته از این، باید بگم "غریب" بین تمام فیلمهایی که تو جشنواره امسال دیدم، تنها فیلم هماهنگ با شعار جشنواره است: اخلاق، امید، آگاهی.
خصوصا امسال بیش از همه، توی فیلمها دنبال "امید" بودم. امید، گمشدهایه که خیلی وقته به صورت درست و به جا (اون تبلیغ تلویزیونی رو ولش کن که میگفت عوضش بچهام سالمه! که دلت میخواست خودش و بچهاشو ناسالم کنی) بله میگفتم، درست و به جا توی رسانههامون از جمله تلویزیون و سینما، کار نمیشه. یعنی یه حلقهی مفقوده است که جای خالیش زیادی توی چشمه.
"غریب" به بخشی از زندگی شهید بروجردی پرداخته زمانی که برای آروم کردن فضای کردستان، به اونجا سفر میکنه و با فعالیتهای اثربخش و نگاه روشنی که داشته، تنشها رو برطرف میکنه و نهایتا به "مسیح کردستان" معروف میشه.
قصه در فضایی کاملا ملتهب و خشونتبار اتفاق میفته. ترس و تنش و ناآرومی در همهجای قصه موج میزنه اما وسط تمام این ماجراها، اخلاق، امید، و آگاهی، خوش میدرخشن.
دوست دارم دیده بشه برای همین مخصوصا از شرح ماجراها فرار میکنم و به همین مطالب بسنده مینُمایم. ببینید. کار خوبیه. بهش رای میدم :)
............
پ.ن.
وقتی یک فیم یا سریال پرمخاطب میشه و همچنین به کرات پخش میشه، دیگه بازیگراش تو اون نقش تثبیت میشن. مثلا شما اسم بازیگر یوزارسیف رو میدونین؟ همیشه و تو هر نقشی میگیم عه! یوزارسیف!
همچنین است جومونگ. تو هر فیلمی، هر نقشی بازی کنه، واسه ما تا ابد جومونگه.
نقیِ پایتخت، همیشه نقیه. ارسطوشون هم همیشه ارسطوئه.
پس جای تعجب نیست وقتی وسط یه فیلم به این خوبی، یهو بهبود رو ببینی با یه گریم عالی و یه بازی بینظیر، ناخودآگاه بخندی بگی عه این بهبوده که! :))))
بازدید امروز: 204
بازدید دیروز: 100
کل بازدیدها: 583848